خماری
خماری
یکم نزدیکه اون میشی
منو ترکم کنی آروم
توی آغوششم باشی
خماری میکشی ، خانووم
از احساست که میپرسه
به مردن مبتلا میشه
روو اسمم که قسم خوردی
چه آتیشی به پا میشه....
خماری
یکم نزدیکه اون میشی
منو ترکم کنی آروم
توی آغوششم باشی
خماری میکشی ، خانووم
از احساست که میپرسه
به مردن مبتلا میشه
روو اسمم که قسم خوردی
چه آتیشی به پا میشه....
عیاشی
خیانت نفرت انگیزه
ولی راهی نمیزاری
چه خوبه انتظاراتت
از اون خاری که میکاری
یه وقتایی حواسم نیست
غریزم عاشقت میشه
شکوفه میزنه یک رز
عجیبه خارِ توو ریشه
تصاحب
تو محتاجه به من هستی
ولی قلبت خود آزاره
تصاحب کردنِ قلبت
مشخص بود بها داره
زمان می بُرد که دور از هم
دوباره پا بگیریم و
زمان دادی بهم تا من
بسازم جای پیریمو
فردا
اگه بارون دلت می خواد ببینی
تو باید چتر ِدنیا رو ببندی
اگه چیزی که می خوای و نداری
به جای یاس و دلسردی ; بخندی
بشین و چترِ دنیا رو نگاه کن
اگه عمرت به فردا قد نمیده
اگه کاری نکردی واسه فردا
نگو کی روی اسمت خط کشیده؟
دریا رو آب بُرد...
اگه که اتاقه من دریا بود
دریا رو هم آب می بُرد
واسه من خنده ی به دیوونه
یه جنون آب می خورد