ترانه سرا

دستای اون تو دستته ; نامه ی من باهاته ---- این که یهو من رو می خوای ; قدرته کائناته !

ترانه سرا

دستای اون تو دستته ; نامه ی من باهاته ---- این که یهو من رو می خوای ; قدرته کائناته !

درباره بلاگ

این بلاگ در سال 1394 با هدف انتشار ترانه ساخته شد.

بخوان و بیندیش...

آخرین مطالب
۱۴ مهر ۹۹ ، ۱۴:۰۵

خماری

خماری

 


یکم نزدیکه اون میشی
منو ترکم کنی آروم
توی آغوششم باشی
خماری می‌کشی ، خانووم

 

از احساست که می‌پرسه
به مردن مبتلا میشه
روو اسمم که قسم خوردی
چه آتیشی به پا میشه....

 

۱۷ شهریور ۹۹ ، ۰۹:۲۲

عیاشی

عیاشی

 

خیانت نفرت انگیزه
ولی راهی نمیزاری
چه خوبه انتظاراتت
از اون خاری که میکاری

 

 

یه وقتایی حواسم نیست
غریزم عاشقت میشه
شکوفه میزنه یک رز
عجیبه خارِ توو ریشه

 

۰۱ دی ۹۵ ، ۱۱:۰۷

شعر کوتاه #7

۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۱۰

نمی تونم


نمی تونم


نمی تونم بگم هر چی  که دیدم

نمی تونم بگم هرچی شنیدم

کنار تو، کنار حرفِ مردم

یه وقتهایی خجالت می کشیدم

۱۱ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۲

تصاحب

تصاحب

تو محتاجه به من هستی
ولی قلبت خود آزاره
تصاحب کردنِ قلبت
مشخص بود بها داره


زمان می بُرد که دور از هم
دوباره پا بگیریم و
زمان دادی بهم تا من
بسازم جای پیریمو

۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۱:۵۰

فردا

فردا

 

اگه بارون دلت می خواد ببینی

تو باید چتر ِدنیا رو ببندی

اگه چیزی که می خوای و نداری

به جای یاس  و دلسردی ; بخندی

 

 

بشین و چترِ دنیا رو نگاه کن

اگه عمرت به فردا  قد نمیده

اگه کاری نکردی واسه فردا

نگو کی روی اسمت خط کشیده؟

 

 

۲۹ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۱۲

پرواز گل رز

۳۰ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۹

شعر کوتاه #۲

شعر کوتاه



به روزایی اگه حتی

خدا رو با تو میدیدم

یه چیزایی میبستم بش

که آخر پاش رو می چیدم



 

 ترانه سرا



۳۰ دی ۹۴ ، ۱۳:۰۳

شعر کوتاه #1

شعر کوتاه غمگین


راهت و کج کن و برو

هیچ کسی جا اون نمی آد

دونه ی عشقت رو نکار

جایی که بارون نمی آد...


 

 ترانه سرا



۲۷ آبان ۹۴ ، ۲۳:۵۴

شعر کوتاه #6

دریا رو آب بُرد...

 

 

اگه که اتاقه من دریا بود

دریا رو هم آب می بُرد

 

واسه من خنده ی به دیوونه

یه جنون آب می خورد

 

 ترانه سرا