زیر خیال ماه
زیرِ خیالِ ماه
آنقدر خوشبخت بشوی
که دیگر یادِ من نیوفتی
خداحا...
ولی می دانی؟ من دوست داشتم
چمدان ببندیم و با هم برویم
و در راه...
در سفر دریایی به هندوستان ؛ چند ساعتی قایقی را از کشتی تفریحیمان اجاره کنیم و پارو بزنیم برای رسیدن به کشتیِ در حال حرکت
زیر نور ماه
ماهِ کامل
دوست داشتم ماه کامل باشد و من شخصیت دیگری نداشته باشم.
من دوست داشتم تو آرزو کنی و من برآورده
آنجا زیباست
سالها نه !
مثلا فقط یک هفته منتظر آنجا بودیم.
مثلا ما آنجاییم و خاطره ی هیچ چیز نیست که فکرش لحظه ی خوب ما را خراب کند و آه بکشیم.
مثلا آنجاییم و تا حالا بد نیاورده ایم.
مثلا آنجاییم و از بچگی همه چیز بر روال خودش بوده.
مثلا حسرتی نداریم.
دوست داشتم و نشد
ما بد شدیم
و حالا به دنبال اینیم که به دیگران ثابت کنیم که هر کدام از ما خوب بودیم و دیگری بد
ما سوار کشتی نشدنمان را گردن هم انداختیم
تو به آرزوهایت نرسیدی و من را مقصر دانستی
من به سفری دور می روم
و فقط به این فکر میکنم
کاش انقدر خوشبخت شوی که دیگر یاد من نیوفتی
خداحافظ.
![متن و مطلب خداحافظی عاشقانه زیر خیال ماه](http://bayanbox.ir/view/6527341058462728793/%D8%B2%DB%8C%D8%B1%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%87.jpg)
ترانه سرا